ناگفته هاي شگفت انگيز پدر علوم فضايي ايران در آخرين روز فصل بهار سال 1332 در شهر مرزي سرخس در خانواده اي نظامي به دنيا آمد. پدرش پس از گرفتن مدرك ششم ابتدايي وارد نيروي مرزداري آن زمان شد وهمان زمان بود كه به خواستگاري دخترخاله اش رفت و ثمره اين پيوند به دنيا آمدن وي بود.مي گويد مادرش تنها سواد ابتدايي داشت اما مانند مادربزرگ مدرس قرآن بود. پدرش مقيد بود و هميشه دوست داشت فرزندانش به مدارج بالاي تحصيلي برسند و هرچه در توان داشت براي رسيدن به اين خواسته گذاشته بود. مي گويد بهترين دوستانش از همان كودكي تاكنون كتابفروش ها هستند، مي گويد ارتباط عميقي بين او و كتاب هايش بخصوص كتاب هايي كه از فضا و دنياي پررمز و راز آن مي گويند برقرار است. او بود كه براي نخستين بار كتاب آسماني قرآن و هنر دستان استاد فرشچيان را همراه فضانوردان بزرگ جهان كرد تا درحركتي نمادين هنر ايرانيان و احترام به دين اسلام بار ديگر به دنيا معرفي كند.
سيروس برزو، پدر علم فضايي ايران، كه اكنون مقيم كشور روسيه است در گفت و گويي اختصاصي اينگونه مي گويد.
ازكودكي و از نوع تربيت و ديدگاه خانواده درخصوص علم اندوزي فرزندان بگوييد؟پدر به كتاب خواندن من و برادر و خواهرانم علاقه داشت، ولي مادر معتقد بود اول درس بعد مطالعه غير درسي. خاطرم هست زماني كه حقوق پدر تنها 900 تومان بود او در مورد خريد يك دايرئ المعارف كه 60 تومان قيمت داشت به من نه نگفت. در آن موقع 13-12 سال بيشتر نداشتم و او اصلاً نپرسيد يك پسربچه با اين سن دانشنامه كامل و بزرگي با اين قيمت بالارا مي خواهد چه كند. چنين اخلاقي بود كه به من اجازه داد بيشتر به كتاب و كتابخواني علاقه مند شوم. كتابخواني باعث شد كه هميشه در جامعه يك سر و گردن از همسن و سالانم بالاتر باشم.
خاطرم مي آيد بعد از سال ها اقامت در شهر هاي مختلف، 15-14 سال داشتم كه بار ديگر ساكن سرخس شديم. آن زمان متوجه شدم آن شهريك كتابخانه داشت كه متعلق به آموزش و پرورش بود و همان يك كتابخانه نيز چند سالي بود كه تعطيل شده بود. يك روز در خيابان اصلي شهر جلوي رئيس آموزش و پرورش را گرفتم و دليل تعطيلي كتابخانه را پرسيدم. او كه از برخورد صريح يك نوجوان تعجب كرده بود گفت: ما پولي بابت حقوق كتابدار نداريم. بلافاصله آمادگي خود را براي اداره كتابخانه بدون دريافت حقوق اعلام كردم. رئيس آموزش و پرورش ظاهراً از شجاعت من خوشش آمده بود از من خواست كه روز بعد به دفترش بروم. روز بعد پس از چند ساعت چانه زني بالاخره دستور داد كتاب و كتابخانه را به من تحويل دهند.
من بلافاصله با مغازه اي كه روزنامه و مجلات هم مي فروخت وارد مذاكره شدم و فهرستي از كتاب هاي جالب را به او دادم تا از شهرمشهد خريداري كند و بياورد، بعد هم نامه اي به مدارس نوشتم و اعلام كردم دانش آموزان با اهداي سه جلد كتاب مي توانند عضو كتابخانه شوند.
به اين ترتيب كتابخانه بعد از سال ها فعال شد. عصر ها و بعد از تمام شدن مدرسه كتابخانه باز مي شد و محفلي شد براي نشست علاقه مندان به كتابخواني و شعرخواني. دو سال بعد كه سرخس را به مقصد مشهد ترك مي كرديم، كتابخانه را با 100 جلد كتاب جديد تحويل آموزش و پرورش دادم.
چگونه به علم فضا علاقه مند شديد، علت اين گرايش چه بود و از چه سني شروع به مطالعه در اين خصوص كرديد؟ تقريبا 13 سالم بود. در بيرجند زندگي مي كرديم. معلمي داشتم كه خيلي به او احترام مي گذاشتم. آن موقع رسم بود كه نوجوانان و جوانان عكس هاي مختلف هنرپيشه ها، فوتباليست ها و ... را جمع مي كردند. از او پرسيدم چه مجموعه اي جمع كنم جواب داد مجموعه اي كه وقتي 40 ساله هم شدي جمع آوري اش را ادامه بدهي و خجالت نكشي. سوال كردم يعني چه؟ گفت اگر ببيني يك مرد 40 ساله عكس هنرپيشه يا فوتباليست جمع كند چطور به او نگاه مي كني؟ گفتم خوب چند سالي جمع مي كنم وقتي بزرگ شدم دور مي ريزم. خنديد و گفت پسرم آنچه دور مي ريزي عمرت است نه عكس ها. گفتم شما جمع آوري چه چيزي را پيشنهاد مي كنيد؟ فكري كرد و گفت نمي دانم ولي فكر مي كنم. اين گفت و گو خرداد ماه اتفاق افتاد و بعد مدرسه ها تعطيل شد و او هم به سفر رفت.در شهريور كه از سفر برگشت برايم دو كتاب درباره فضانوردي با عكس هاي رنگي جالب آورد. بعد به من ياد داد كه چطور عكس ها را آرشيو كنم، زيرنويس بنويسم و خلاصه يك مجموعه عكس فضايي با اطلاعات مفيد درست كنم. بعد از آن من شروع كردم به جمع آوري عكس و مطلب درباره فضانوردي. براي دسترسي به منابع اصلي، يادگيري زبان انگليسي را با جديت دنبال كردم تا بتوانم كتاب و مقاله هاي مربوط به فضانوردي را بخوانم. از آنجا بود كه آموختن علم فضا دوست داشتني ترين علم برايم شد.
چه شد كه فضانوردي در اصلي ترين كانون پژوهش هاي علمي شما قرار گرفت؟من عاشق اين علم بودم و هستم. بعد از انقلاب، فرصتي پيش آمد كه از آنچه آموخته بودم به ديگران هم مطالبي ارائه كنم. نوشتن مقالات را از سال 1359 در يك ماهنامه تخصصي شروع كردم. خاطرم هست كه مقاله اي درباره ايستگاه فضايي ساليوت-6 را براي اين مجله فرستادم. چند ماه طول كشيد و خبري از چاپ آن نشد. سفري به تهران داشتم و به دفتر ماهنامه مراجعه كردم و درباره مقاله ام پرسيدم. مسئول مربوطه با خوش رويي جواب داد:«مقاله شما خيلي جالب بود حيفمان آمد در شماره هاي معمولي چاپ كنيم در ويژه نامه اي چاپ مي شود كه تا چند روز ديگر از چاپخانه بيرون مي آيد.» براي من كه يك جوان شهرستاني بودم، حرف هاي او يك شگفتي بود. خيلي تشويق شدم كه كار را ادامه دهم. بعداً كارهايم در نشريات ديگر به چاپ رسيد. رفت و آمد به مجلات باعث شد بتوانم بخشي از فنون روزنامه نگاري را نيز بياموزم.
در اوايل دهه 1360 به دعوت شهيد شاهچراغي در يكي از روزنامه ها مشغول شدم. حدود يك سال بعد به مشهد برگشتم و كار تدريس را ادامه دادم. در كلاس هايم از فرصت هاي به دست آمده استفاده كرده و دانش آموزان را با فضانوردي آشنا مي كردم.
چند سال بعد بار ديگر به همانجا برگشتم. كار در اين نشريه را تا سال 1369 ادامه دادم. خوشبختانه پايان كارم در آنجا برابر شد با دريافت مجوز انتشار ماهنامه اي كه نخستين نشريه تخصصي فضانوردي بود. اشتياق من به دانستن در مورد فضا وجود داشت، دوست داشتم همراهان بيشتري در ايران براي دانستن از دنياي پر رمز و راز فضا داشته باشم و اين ماهنامه راهي براي رسيدن به اين هدف بود.
ازمدارج دانشگاهي خود بگوييد؟فارغ التحصيل سال 1356مركز تربيت معلم مشهد هستم، بعد از يك دوره آموزشي كوتاه در پادگان گرگان، كارم را در مدارس راهنمايي مشهد شروع كردم. در جريان انقلاب، ترك خدمت كردم و وارد ميدان شدم. با تهيه نشريات ديواري، پوستر و عكس شهدا در صفوف مردم جا گرفتم.
چند ماه بعد از پيروزي انقلاب بخش باقي مانده سربازي ام بخشيده شد و عملاً كارم را به عنوان معلم حرفه و فن شروع كردم البته به دليل توانايي هاي مختلفي كه داشتم به قول رئيس مدرسه آچارفرانسه بودم و نه فقط حرفه و فن بلكه هنر، ادبيات و علوم انساني، قرآن، زبان انگليسي را هم تدريس مي كردم.
اهميت اين رشته درزندگي چقدراست و ت اچه حد اين رشته با زندگي افراد جامعه عجين شده است؟فضانوردي فناوري مظلومي است! گرچه نقش مهمي در پيشرفت علم و فناوري و تغييراتي اساسي در زندگي بشر دارد اما كمتر كسي از ميزان سودآوري اين دانش و فناوري مربوط به آن مطلع است. از ظروف آشپزخانه گرفته تا سامانه هاي مختلف ديجيتال، از دستگاه هاي مختلف به كارگرفته در پزشكي تا سامانه هاي ماهواره اي مخابراتي و سنجش از دور، از لباس ضد حرارتي آتش نشان ها تا دارو هاي مفيد مختلف، همه و همه ريشه در فضانوردي دارد. امروز تمام كارشناسان متفق القول هستند كشوري كه فاقد پيشرفت در زمينه دانش و فناوري فضايي باشد، آينده اي نخواهد داشت و نخواهد توانست در اين قرن به عنوان يك كشور توانا و قدرتمند مطرح باشد.
پيشرفت هاي علمي ايران درسال هاي اخير درفضاي اين علم چگونه بوده است؟ با توجه به مسائل مختلف از جمله عدم ثبات مديريت ها و تحريم هايي كه در زمينه هاي علمي و فني براي ما وجود دارد، پيشرفت هاي ايران در زمينه فضانوردي بيشتر به يك معجزه شباهت دارد. اميد است در مرحله اول مردم بيش از گذشته به ضرورت توسعه اين فناوري اعتقاد بياورند و در مرحله دوم مديريت چنين امري بايد ثبات پيدا كرده و به طور جدي تقويت شود.
چگونه اعتقادات مذهبي درزندگي شخصي شما شكل گرفته است وچه فردي نقش پررنگ تري درشكل گيري اين بعد شخصيت شما داشته است؟ پدر و مادرم در عين حال كه افراد متعصبي نبودند اما افراد مقيدي بودند. جالب است كه هيچوقت به من و خواهر و برادرانم براي انجام امور مذهبي فشار نمي آوردند. خوشبختانه جو اطراف ما هم تا حدودي مذهبي بود به همين دليل از همان كودكي در محيط هاي مذهبي رفت و آمد داشتم بخصوص زندگي در شهر مشهد و مجاورت با حرم امام رضا(ع) تاثير مثبتي داشت.
اين ايده كه قرآن را به فضا بفرستيد از كجا در ذهن شما شكل گرفت وتصورتان از بازتاب اين حركت چگونه بود؟بعد از آن كه ماهنامه به دليل مشكلات مختلف، به تعطيلي كشانده شد من به روسيه رفتم و در آنجا، در كنار كار هاي فرهنگي مختلف مثل انتشار ماهنامه پيوند و تدريس زبان فارسي در دانشگاه علوم انساني و دانشگاه دولتي مسكو، مطالعه ام درباره فضانوردي را گسترش دادم و توانستم با فضانوردان مختلف و كارشناسان فضانوردي روسيه دوستي برقرار كنم و اين دوستي روز به روز عميق تر شد. تا جايي كه پاول وينوگرادوف با بردن يك مجموعه از كارت پستال هاي آثار استاد فرشچيان به ايستگاه فضايي بين المللي، نخستين نمايشگاه هنري در فضا را در اين ايستگاه برگزار كرد.
سال گذشته يكي از دوستان نزديكم به اسم الكساندر كالري كه تا آن زمان چند سفر به مدار زمين داشت، براي فرماندهي سفينه سايوز انتخاب شد. من تصميم گرفتم قرآني را همراه او به فضا بفرستم. ماجراي توهين يك كشيش امريكايي به قرآن مرا در تصميمم جدي تر كرد.
اين كار جنبه علاقه شخصي داشت و خيلي به انعكاس آن فكر نمي كردم. خوشبختانه انعكاس خوبي هم در جهان داشت. بويژه كه« كالري» طي پيامي از من تشكر كرد و گفت وجود اين كتاب آسماني باعث شد ماموريتش را به خوبي به انجام برساند.
تصورمي كنيد چه زماني كشور ما ايران مي تواند فضانورد به فضا بفرستد؟ اين مطلبي است كه بايد با توجه به پارامتر هاي مختلف صورت گيرد. با توجه به مشكلات موجود تصور نمي كنم وعده هاي كوتاه مدت 7-6 ساله و حتي
10 ساله جامه عمل بپوشد. اين كار به يك عزم بزرگ ملي، پشتيابي همه جانبه و مديريت با ثبات نياز دارد.
چه كسي درزندگي شما تاثيرگذارترين فرد بوده است؟نمي توانم نام فرد مشخصي را ذكر كنم. افراد مختلفي در زندگي من بويژه در يافتن مسير دانش و پژوهش ام موثر بوده اند. كساني كه طي ساليان دراز هر يك، كم يا بيش ياري ام كردند، من دعاگوي همه آنان هستم.
در لحظه هاي تنهايي چه جمله يا شعري را زمزمه مي كنيد؟ من با غزل هاي حافظ خيلي دمخور هستم و لذت مي برم ولي شعري كه هميشه در ذهن دارم از پروين اعتصامي است كه مي گويد:
قطره اي كز جويباري مي رود
لاجرم از بهر كاري مي رود
و معتقدم كه خداوند براي تمامي انسان ها رسالتي تعيين كرده است. سعادتمند انسان هايي كه رسالت شان را فهميدند و در راه آن كوشش كردند.
موسيقي گوش مي دهيد، به چه ورزشي علاقه داريد، مطالعات غيرعلمي چه زماني ازروز شما را دربرمي گيرد؟
من به دليل سنم طبيعتاً با موسيقي هاي امروزي چندان رابطه اي ندارم و بيشتر از موسيقي هاي قديمي لذت مي برم. متاسفانه از همان دوران كودكي با ورزش ميانه خوبي نداشتم و اين كار از نظر سلامتي به من صدمه زد به همين دليل هميشه از جوانان و نوجوانان مي خواهم كه اشتباه مرا تكرار نكنند و حداقل روزانه چند دقيقه اي ورزش سبك داشته باشند.با توجه به اين كه الآن كار تدريس زبان فارسي، خوشنويسي و هنر را در روسيه انجام مي دهم طبيعتاً روزانه چند ساعتي به مطالعه در اين زمينه ها مي پردازم.
به چه دليل شما پدرعلم فضاي ايران ناميده شديد؟ البته خود را لايق چنين عنوان با عظمتي نمي دانم اما تصور مي كنم با توجه به آن كه سي و چند سال است كه بالاترين توان من براي آشنايي جوانان و نوجوانان ايران با دانش فضانوردي و پديده هاي نوين اين فناوري صرف شده است.اين يعني بيشترين قسمت عمر پنجاه و چند ساله ام صرف ترويج دانش و فناوري فضانوردي ايران شده، اين عنوان را به من داده اند. آنچه من طي اين سي و چند ساله انجام داده ام، تنها به دليل عشق به فضانوردي بوده است و بس. آنچه دوستان از سر لطف لقب داده اند شايسته عشق است و نه عاشق كه: بيستون را عشق كند و شهرتش فرهاد برد.
آخرين پله اي كه دوست داريد روي آن بايستيد چيست؟ دوست دارم امكاناتي برايم فراهم شود تا از نردباني بالابروم كه هر پله اش گام مثبتي براي ترويج دانش فضانوردي ايران باشد. در يكي از آنها بتوانم حاصل سال ها همنشيني با بزرگان تاريخ فضانوردي به دست آمده به صورت كتاب در ايران چاپ و در اختيار همگان قرار گيرد. در ديگري، آرزو دارم آنچه طي اين سال ها از طرف فضانوردان به من هديه شده و جمع آوري كرده ام به صورت موزه اي در معرض ديد علاقه مندان قرارگيرد و باقي الصالحاتي براي من شود. دوست دارم در زادگاهم شهر سرخس و به پاس تشكر از آنهايي كه در آن سال ها صميمانه به علاقه من به فضانوردي كمك كردند موزه كوچكي راه اندازي كنم، شايد علاقه منداني ديگر را بيابد تا اين راه را ادامه دهد و بالاخره در پله نهايي روي پله اي قرار گيرم كه بتوانم دست نخستين فضانورد ايران را پس از بازگشت پرموفقيتش از فضا ببوسم.
برگرفته از مقاله آزاده مختاری - روزنامه ایران
PC Flight Simulation Geek Since 1998