maryam
  • maryam
  • 66.72% (دوستانه)
  • بال نقره ای - شاهین نشان شروع کننده موضوع
12 سال پیش
شهلا ده بزرگی

خلبان سازمان هواپیمایی کشور
-دارای گواهینامه خلبانی بازرگانی
-دارای درجه ریتنیگ معلم خلبانی درجه 1
-دارای درجه ریتینگ پرواز با دستگاه ریتینگ اینسترامت
-اخذ تایپ هواپیمایی جت فاکلن
-گذارندن دوره پرواز فلایت چک
-آموزش خلبانی به دانشجویان در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کمیته انقلاب اسلامی، نیروی دریایی، جهاد سازندگی و شرکتهای هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران و خدمات هوایی آسمان و سایر ارگانهای مملکتی
-شرکت در پروازهای دیده بانی در جنگ تحمیلی
-حضور فعالانه در دوران جنگ تحمیلی
-متاهل دارای دو فرزند

از پیدایش تاریخ علاقه و عشق به پرواز در اغلب انسانها وجود داشته و سرانجام با پیشرفت علم، این آرزو به واقعیت بدل گشت.شهلا ده بزرگی اولین خلبان زن ایرانی است که پیش از انقلاب مدرک خلبانی خود را اخذ کرده است ، او و شوهرش هر دو خلبان هستند و از پرواز لذت می برند.این بانوی خلبان ایرانی که پنجاه ویکمین سال زندگی خود را تجربه می کند می گوید : در سال 1336 در شیراز به دنیا آمدم ، پدرم کارگاه شیروانی و کولرسازی داشت ، از همان دوران کودکی عاشق هواپیما ، پرواز و خلبانی بودم. در سال 1353 هنگامی که در سال سوم تجربی درس می خواندم متوجه فراخوان باشگاه خلبانی شدم و در آن باشگاه ثبت نام کردم، در آن دوره ها، ابتدا آموزش مدل سازی را فراگرفتم و پس از آن به مباحث تئوری و عملی رو آوردم و سپس به مباحث پرواز پرداختیم ، با وسایل پرواز آشنا شدم، هر چه جلوتر می رفتیم كار سخت تر می شد. بعضی ها خودشان رها می كردند و می رفتند؛ در واقع می فهمیدند كه معنای تمایل با عشق و علاقه فاصله مشهود و مشخصی دارد. بعضی ها هم نمی توانستند كه ادامه بدهند، تلاش كرده بودند اما باید رها می كردند. مثل كوهنوردی كه ریه هایش بنیه عبور از ارتفاع چهار هزارمتر به بالاتر را ندارد؛ آن هم باوجود همه علاقه و پشتكارش. برای همین در هر مرحله تعدادمان كمتر و كمتر می شدو آخرین پله، پرواز بود.ده بزرگی هر پرواز را یك تجربه تازه و یك خاطره می داند. او اولین پرواز را با استاد خلبان به روشنی در حافظه دارد. ابرهای تیره و تپش قلب و شوق و شور دست یافتن به رویاها و آرزوها آن قدر نیرومند هست كه روی نوار حافظه حك شود، همان طور كه صحبت كردن درباره نخستین پرواز بدون مربی و تنهایی در آسمان برای تمام عمر می تواند غرورآمیز قلمداد شود. همان طور كه ما از روی زمین، خط سفید عبور یك هواپیما را روی سینه آبی آسمان می بینیم و برای لحظه ای دست كم به آن خیره می شویم و می خواهیم تصور كنیم آن خلبان چه حالی دارد وبا چه سرعتی در پرواز است، ده بزرگی حالا خلبان است. رویای كودكی و علاقه نوجوانی برای او دیگر آرزو نیست اما وقتی به راه رفته نگاه می كند می گوید: به زحمتش می ارزید.
اودر پاسخ به این سوال که از این كه اولین خلبان زن هستید چه احساسی دارید می گوید:
خب به هر حال این واقعیتی است كه اول بودن ناخودآگاه غرور آفرین است، ولی به نظرم انسانیت مهمتر از اولین بودن استاین بانوی خلبان در خصوص خلبان شدنش گفت : تصور نمی کنم بتوانم واژه هایی به جز علاقه فراوان برای پاسخ دادن به این پرسش پیدا کنم ، هر کس در سنین جوانی به چیزهایی که اهداف آینده اش را می سازد فکر می کند ، طبیعی است من هم در راستای علاقه شخصی خود و امکانات آن زمان و به فضل خداوند این شغل به عنوان هدفم قرار گرفت و موفق شدم. او در رابطه با جایگاه خلبانان زن در ایران گفت : با گذشت زمان و با حضور زنان در فعالیت های اجتماعی ، جامعه پذیرای بانوان در فعالیت های گوناگون شده است و با عنایت به این مسئله در حال حاضر در ایران زنان عهده دار مشاغلی نظیر مشاوره ریاست جمهوری ، وکالت و یا حضور در مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده و ... هستند جایگاه زن در ایران بسیار تغییر کرده و به جایگاه اصلی خود نزدیکتر شده اند. شهلا ده بزرگی که خلبانی جت فالکن را بر عهده دارد مسوولیت پرواز و بازرسی کلیه دستگاه های ناوبری فرودگاه های کل کشور را نیز بر دوش می کشد ده بزرگی در خصوص فعالیت های جانبی دیگرش این چنین می گوید : علاوه بر این که در ماه باید 20 ساعت پرواز داشته باشیم در پستهای اداری مشغول به کار هستم . از جمله مدیریت آموزش ، عملیات و کار در مراکز خلبانی ، کارشناسی دفتر استاندارد پرواز را هم بر عهده دارم. او در باشگاه خلبانی، ،آموزش هواپیماهای گوناگونی از قبیل:
بونانزا(Bonanza) سسنا (Cessna) پایپر (pipper) ، توباگو (Tobago) ، تی بی ۲۱(۲۱(Tb و ..
را بر عهده داشته داشته است. اودر زمان هشت سال دفاع مقدس نیز همگام با دیگر همکاران مرد فعالیتهای زیادی داشته است. اودر پاسخ به سوالاتی که درمورد پرواز در زمان جنگ ایران وعراق پرسیده شد، می گوید: من هم پا به پای آقایان پرواز می كردم و ساعت پرواز جنگی ام همسان با بقیه است. ما بنا به نوع ماموریتمان مرتب تقسیم می شدیم. یك گروه در تهران و گروهی در اهواز، اصفهان، دزفول، شیراز و ... پرو از می كردیم و ماموریتمان را انجام می دادیم، آن زمان زیاد احساس ترس نداشتیم. یعنی همه با دل و جان می خواستیم یك جوری به مملكت خدمت كنیم.
آیا در آن هنگام علاوه بر آموزش، مسوولیت دیگری هم داشتید؟
علاوه بر اینكه معلم بودم در مقام معاون آموزش عملیات باشگاه خلبانی هم فعالیت می كردم..
این درست است كه می گویند واژه ترس برای خلبانان مفهومی ندارد؟
اصلا این طور نیست. بالاخره ما هم انسان هستیم. بله... شاید در لحظه حادثه نترسیم ولی بعدش تازه می فهمیم چه خطراتی از سرمان گذشت.
چه خطراتی در زمان جنگ شما را تهدید می كرد؟
خطرات زیادی داشتیم. مثلا وقتی وضعیت قرمز می شد و ما در آسمان بودیم، چه خانم و چه آقا طبیعی بود كه بترسیم. ترس از اصابت موشك، هواپیماهای دشمن، خود مشكلات پرواز و ... همه خطرآفرین بودند. ولی در آن شرایط ما باید انجام وظیفه می كردیم. باور كنید گاهی به قدری پرواز می كردیم كه از خستگی جلو رویمان را نمی دیدیم و وقتی پیاده می شدیم، احساس می كردیم می خواهیم زمین بخوریم.

وی تمامی دوره های خلبانی را در ایران گذرانده و هم اکنون در سازمان هواپیمایی کشوری مشغول به کار است.او در خصوص آشنایی و ازدواجش با خلبان میرزایی می گوید : ما با یکدیگر همکار بودیم ، خب به هر حال در رفت و آمدها یکدیگر را می دیدیم اما ازدواج ما کاملا سنتی انجام شد و ثمره این ازدواج نیز دو پسر است که در مقطع دبیرستان مشغول به تحصیل هستند. ده بزرگی در خصوص خاطرات بیاد ماندنی پرواز می گوید : سفری که پس از ازدواج با همسرم داشتیم ، که آن سفر برای من بسیار خاطره انگیز بود چرا که به همراه شوهرم در آسمان بودیم، به جز این سفر سفری بود که همسرم خلبانی هواپیما را بر عهده داشت و من و پسرانم به عنوان مسافر در آن هواپیما حضور داشتیم و این پرواز برای فرزندانم به یاد ماندنی بود.

این بانوی خلبان در خصوص گذراندن اوقات فراغت خود به خبرنگار ایونا می گوید : اوقات فراغتی برای ما باقی نمی ماند اما سعی می کنم از کوچکترین فرصتی استفاده کنم و بیشتر وقت خود را با خانواده ام سپری کنم و ورزش شنا را به شکل تقریبا حرفه ای آموخته ام و انجام می دهم .

ده بزرگی در پایان این گفتگو می‌گوید: افرادی که به این حرفه علاقمند هستند بنا به علاقه خود می توانند به این حرفه رو بیاورند ، اما یک سری فاکتورهایی را هم باید در نظر گرفت از جمله اینکه دارای روحیه ای خستگی ناپذیر باشند ، صبر و شکیبای را سر لوحه کار خود قرار دهند از طرفی جامعه نسبت به گذشته تفاوت های زیادی هم کرده است ، با این حال خانم های کمی در این حرفه مشغول به فعالیت هستند به همین خاطر در این جمع کوچک بانوان باید وجهه رفتاری خود را حفظ کنند.

بر قله های سبزجهان خیمه می زنیم تا چشم آسمان نبیند ذلیلمان

منبع:http://www.iran-forum.ir/thread-7255.html 
سنگی که طاقته ضربه های تیشه را ندارد تندیسه زیبایی نخواهد شد













maryam
  • maryam
  • 66.72% (دوستانه)
  • بال نقره ای - شاهین نشان شروع کننده موضوع
12 سال پیش
من همیشه میگم خانومااز اقایون هیچی کم ندارن
سنگی که طاقته ضربه های تیشه را ندارد تندیسه زیبایی نخواهد شد













Cpt.mohammadifar
12 سال پیش
maryam نوشت:

من همیشه میگم خانومااز اقایون هیچی کم ندارن



😂 واقعاً؟؟؟؟ 🤣 ... شاید! ... من به شخصه رد میکنم![blackhee]
تنها تو را می پرستم و از تو یاری می جویم . . . الهی به امید تو
naras
  • naras
  • 70.44% (دوستانه)
  • بال طلایی - عقاب نشان
12 سال پیش
Cpt.mohammadifar نوشت:

maryam نوشت:

من همیشه میگم خانومااز اقایون هیچی کم ندارن



😂 واقعاً؟؟؟؟ 🤣 ... شاید! ... من به شخصه رد میکنم![blackhee]



سلام صادق.UserPostedImage
مریمی گناه داره.UserPostedImage
دوست داره خلبان بشه.UserPostedImage
من هم دوست دارم خلبان بشم.UserPostedImage

زن ها با مردها خیلی فرق دارن.هم ضعیفترن و هم احساساتی تر.UserPostedImage
ولی با این حال میتونن خلبان خوبی باشن ولی تو ایران به نظر من نباید استخدام بشن.UserPostedImage
مردا بیکارن.UserPostedImage
Cpt.mohammadifar
12 سال پیش
naras نوشت:

Cpt.mohammadifar نوشت:

maryam نوشت:

من همیشه میگم خانومااز اقایون هیچی کم ندارن



😂 واقعاً؟؟؟؟ 🤣 ... شاید! ... من به شخصه رد میکنم![blackhee]



سلام صادق.UserPostedImage
مریمی گناه داره.UserPostedImage
دوست داره خلبان بشه.UserPostedImage
من هم دوست دارم خلبان بشم.UserPostedImage

زن ها با مردها خیلی فرق دارن.هم ضعیفترن و هم احساساتی تر.UserPostedImage
ولی با این حال میتونن خلبان خوبی باشن ولی تو ایران به نظر من نباید استخدام بشن.UserPostedImage
مردا بیکارن.UserPostedImage



قربون جفتتون برم من ... میدونم ... دارم شوخی میکنم بابا ! 😎
تنها تو را می پرستم و از تو یاری می جویم . . . الهی به امید تو