Parham Ziaie
  • Parham Ziaie
  • 61.42% (دوستانه)
  • بال طلایی - عقاب یار شروع کننده موضوع
9 سال پیش
سلام به دوستان گل
اين اولين خاطره سفر من در اين سايت و شايد اولين خاطره ى سفر يك كاربر در اين سايت است [blackhee]
خب بريم سر اصل مطلب
پرواز ساعت ٧:١٥ دقيقه به سمت رشت بود به شماره پرواز ٢٤٣ ، يكى از دوستان زحمت كشيدن شب قبل از پرواز من به سايت ايران اير مراجعه كردند و اطلاعاتى مانند اسم خلبان و كمك خلبان و رجيستر را دادند
كاپيتان احمدى راد و كمك خلبان كوروش رجايى پور (درست حدس زديد همان كمك خلبان پرواز مستند تهران - شيراز ايران اير ٤٢٥ ايرباس ٣٢٠ به خلبانى كاپيتان شيرزاد ) و رجيستر هواپيما هم EP-IDF
هر چقدر سعى كردم كه استراحت كنم تا صبح سرحال باشم ، خوابم نمى برد به هر حال با هر بدبختى كه شد ساعت ٤ خوابيدم تا ساعت ٤:٥٠ كه با زنگ موبايلم بيدار شدم (از روز قبل با آژانس هماهنگ كرده بودم براى ساعت ٥ صبح) ، سريع لباس هامو پوشيدم و وسايل را جمع كردم و منتظر آژانس بودم ، ساعت ٥:١٠ آژانس رسيد و منم بعد از انداختن پول به صندوق صدقه ، سوار آژانس شدم و به سمت فرودگاه راه افتادم ، من هميشه پرواز هاى صبح را انتخاب مى كنم به چند دليل :
١- با پرواز صبح ، روز آدم از دست نمى ره و مى تونه از بقيه روز استفاده كنه
٢-خيابان ها خلوت هست اين موقع صبح ، آسمان تازه داره روشن مى شه و زيبايى خودشو داره
و.....
باورم نمى شد ، صبح ساعت ٥:٢٠ صبح و ترافيك خيابان هاى اطراف فرودگاه ، تقريبا ٢٠ دقيقه تو ترافيك بوديم و ساعت ٥:٣٠ رسيدم ترمينال ٢ ، هوا تازه داشت روشن مى شد و خنكى هوا ، زيبايى خودشو داشت
وارد ترمينال شدم و خواستم از مانيتور هاى فرودگاه نگاه كنم check in شروع شده يا نه ، كه ديدم همه پروازا هست جز پرواز من ، حتى پرواز ساعت هاى ٩ صبح هم بود ولى از پرواز من خبرى نبود
مى خواستم وارد سالن تحويل بار بشم كه با ازدحام زياد مردم مواجه شدم براى بازرسى بدنى ، كه چند دقيقه معطلى در پى داشت :(
خلاصه وارد شدم و ترمينال تغييرات جديدى نسبت به قبل پدا كرده بود ، تعدادى از كانتر ها كلا بسته بود و يكيشون هم زده بود فقط مخصوص هما كلاس كه جلوى اونم بسته بود ، بقيه كانتر ها همشون باز بود و ازدحام زيادى در اطراف خود در پى داشت و صف هاى نا مرتب كه در صف هاى ديگر قاطى شده بود ،مثل هميشه !!!!
هنوز كانتر ما باز نشده بود و ساعت ٥:٥٠ كانتر باز شد و پس از تحويل بار سيت 6E را درخواست كردم و پس از تحويل بار و دريافت كارت پرواز با شماره صندلى 6E به سمت گيت سپاه حركت كردم
وارد سالت ترانزيت شدم و متوجه تغييرات جديدى در سالن ترانزيت هم شدم ، احساس مى كردم ترمينال بزرگ تر شده البته به خاطر تغيير مكان بعضى از قسمت هاى ترمينال بود ( از قبيل كافى شاپ و ... )
طبق عادت هميشه خواستم يك فنجان قهوه بخورم و به هواپيماها نگاه كنم ، قهوه ى آماده ( كافى ميكس ) ٤ هزار تومن !!!!! كار از سر گردنه هم گذشته
نگاه به جيب خودم انداختم و متوجه فقر مالى شديد در جيبم راستم شدم ، دست به جيب چپم انداختم اونجا هم جز كليدم ، چيز ديگه اى دستم نيومد !!! با كل پولى كه داشتم يه حبه قند هم بهم نمى دادن چه برسه به كافى ميكس
رفتم از خود پرداز پول بگيرم و استرس داشتم كه اگر اين پول نداشته باشه بدبختم چون پول تاكسى هم ندارم حتى ، صف طولانى هم بود . بالاخره نوبتم شد و دقيقا اون مقدارى كه مى خواستم پول داشت و پول هاش تموم شد ( يه بار شانس اوردم تو زندگيم كه همين بودش 😃 )
حالا با جيب هاى پر به سوى كافى شاپ رفتم و متاسفانه رفتار كارمند هاى خيلى زشت بود !! هى يكيشون مى گفت ببين اين يارو چى مى خواد بخوره بهش بده ( يارو منظورش من بود ) :))) فكر بد نكنيد منظورش قهوه اينا بود 😃
بعد از پرداخت ٤ هزار تومان و دريافت اب جوش و يك كافى ميكس ، نگاهى به هواپيماها انداختم ، EP-IBJ داشت واسه سفر به جده آماده مى شد ، IBI براى سفر به بوشهر ، EP-CHX هواپيماى جديد MD83 با پينت كامل هما آماده براى سفر بيرجند . چندين بار از مسافرين پرواز ٤٦٤ مشهد در خواست شد براى سوار شدن به گيت مراجعه كنند و در نهايت گيت پرواز مشهد بسته شد و بعد از اندكى مسافران مذكور رسيدن كه ديگه كار از كار گذشته بود و هواپيما رفت براى استارت
همين طور پشت سر هم هواپيماها براى تيك آف تاكسى مى كردند مثل CFE , CFO , CFD , TAQ , TAP , SUS و ... ( نكته جالب ٣٢١ هواپيمايى معراج بود كه چندين بار تاچ اند گو كرد كه براى من جالب بود )
يكى از پرسنل فرودگاه كنارم ايستاده بود كه براش بيسيم زدن گفتم IBJ سيستم تهويش مشكل داره و الان قادر به پرواز نيست هواپيماى جايگزين آماده است كه ايشونم گفت خير
ساعت ٦:٤٠ بود كه من ديدم EP-IDF رو ديدم درحال تاكسى است و به منم شب گذشته گفته بود IDF پرواز رو انجام مى ده و طبق چيزى كه از يكي خلبانان شنيده بودم احتمال هم مى دادم كه هواپيمايى كه قيد شده تغيير كنه و يكى ديگه جاش پرواز كنه ، البته فوكر با فوكر كه واسه من فرقى نداره كه IDF باشه يا CFE و يا .... ولى حس كنجكاوى رو نمى شه غير فعال كرد و رجيستر رو پرسيدم كه بهم اعلام كردند EP-CFL هست
در همين حين كه داشتم هواپيما ها را نگاه مى كردم از پشت بيسيم به يكى از كارمندان اعلام شد كه مسافرين پرواز ٢٤٣ رشت چارلى فاكس ليما رو به گيت ٦ براى سوار شدن ببرين و منم سريع رفتم گيت ٦ و اولين نفر از گيت گذشتم و سوار اتوبوس شدم و طولى هم نكشيد ماشين راه افتاد و از كنار خيلى EP-ASD و EP-MOB , MOQ و MHA عبور كرديم و خيلى هواپيما هاى ديگه و در نهايت رسيديم به CFL خودمون
به محض رسيدن به هواپيما كسى كه روى صندلى چپ كاكپيت نشسته بود خيلى قيافش برام آشنا بود ، بعلههه جناب كوروش رجايى پور بود كه اخرين ساعت هاش به عنوان كمك خلبان روى فوكر بود 🙂
رفتم از پله ها بالا و درخواست دادم براى كاكپيت كه حراست اجازه ندادند و گفتند بعد از فرود
راس ٧:١٥ همه مسافرا وارد هواپيما شدم و رفتن رو سيت ٦ E نشستم ، بعد مهماندار مهربانى كه اسمشونم يادن رفت متاسفانه گفت ببخشيد سيت شمارو مى تونم با سيت جلويى تون عوض كنم ، منم گفتم به شرط اين كه دم پنجره باشه ( خيلى بدم مياد برم تو هواپيما و مثل اين تازه كارا بگم من سيتم ٦ اكو هست و بلدم بلدم كنم و بخوام يه جور حالى مهماندار كنم كه منم يه چيز بلدم ) پس براى همين گفتم دم پنجره ولى واسه كانتر گفتم ٦ E چون مى خواستم كنار پنجره راست هواپيما بيشنم . رفتم رديف جلويى و ديدم يه پير زن و يه پير مرد و گفتم الان اينا مى ترسن و ... ولى خداييش از اول خوابيدن تا آخر پرواز :)) ( نتيجه اخلاقى ، نديده نمى شه قضاوت كرد )
درحال گرفتم عكس بودم كه حراست پروازى كه دم درب كاكپيت بود خيلى بهم خيلى نگاه مى كرد ( شك كرده بود بهم چون درخواست كاكپيت هم اول پرواز كردم و ايشون رد كرد ) ، خلاصه شايد باورتون نشه اكثر اوقات داشت كار هامو نگاه مى كرد ، براى اطمينان از اينكه داره به من انقدر توجه مى كنه ، چند بار لبخند ژكوند زدم بهش و با لبخند جوابم رو داد ( تو دلش مى گفت دست از پا خطا كنى .... :)))) )
مهماندار شروع به خوندن انانس كرد و طبق چيزى كه انتظار داشتم خلبان احمدى راد اعلام شد ، ارتفاع ٢٢ هزارپا از سطح درياى آزاد ، مدت پرواز ٤٥ دقيقه و .....
هواپيما شروع به پوش بك كرد و استارت زده شد ، اول موتور ٢ استارت زده شد و سپس موتور ١ ، تاكسى به سمت باند شروع شد و بايد اين باشه روش تاكسى ما : Taxi to holding point Rwy29L via A3 backtrack 29R then B
خلبان اعلام كرد كه مهمانداران بشينن براى تيك آف و منتظر فرود Md88 تابان بوديم ، بلافاصله بعد از فرود لاين آپ كرديم و منم هى بر مى گشتم عقب و نگاه مى كردم كه يهو مهماندار نياد بهم گير بده ( چون داشتم فيلم مى گرفتم و تجربه اينو هم داشتم مهماندار به ipad من گير داده و داشتم برنامه jeppfd رو كه ريخته بودم چك مى كردم و هر چى هم به مهمانداره اعلام كردم همين برنامه رو الان خلبانان دارن ازش استفاده مى كنن قانع نمى شد البته حق هم مى دم چون وظيفش همينه و بهش گفتن در هيچ شرايط اجازه نديد و كارى نداره jeppfd هست يا غيره و در نهايت مهماندار گفت ايپدتو بده من و از خلبان بپرسم ، اگر تاييد نكرد بهت پسش نمى دم و به حراست معرفيت مى كنم و درنهايت هم حق با من بود و بهم پس داد ، حالا دوستان بكن امكان اين هست كه كارو به حراست اينا بكشونه يا فقط در حد ترسوندنه ؟؟ )
ببخشيد حاشيه زياد مى رم ، براى همين هى نگاه مى كردم مهماندار نياد و حراست هم چشم ازم بر نداشت ، شايد باورتون نشه تا آخر پرواز داشت بهم نگاه مى كردم و براى اطمينان از اين كه داره به من نگاه مى كنه ، لبخند مى زدم و جوابمو با لبخند مى داد ( البته شايدم از من خوشش اومده بود خخخخخخ و .... )
بعد از اندكى توقف رو باند ، هواپيما شروع به دويدن به روى باند پرواز كرد و بعد از چند لحظه با يه ريت نسبتا زيادى از زمين بلند شديم و ساعت ٧:٥٠ بود
طرح خروجى PAXI3A بود يعنى بعد از بلند شدن رديال ٢٧٠ درجه تا ٢٥ DME ولى همين طور كه من مسيرو از رو jeppfd نگاه مى كردم ( ببخشيد سوء تفاهم نشه قصد پوز دادن ندارم ) قبل از رسيدن به DME مورد نظر شروع به چرخش كرد و Direct به سمت PAXID رفت ولى در آخر پرواز وقتى از خلبان پرسيدم منكر اين قضيه شد و گفت خير PAXI3 را كامل انجام داديم !!!!
كيترينگ آورده شد يك مربا توت فرنگى ، كره ، ماست ميوه اى ، نان ، چاى ، يك چيزى شبيه تي تاپ كه لاش به جاى شكلات ، پنير بود ( البته من اصلا ميل نداشتم ولى مسافرانى رو مى ديدم كه در خواست سرويس دوم مى كردن !!!!) و خداييش صبحانش خوب بود ( دلم از دست بعضى از مسافران پره كه فكر مى كنن هواپيما رستوران هست ) مهمانداران در حال دادن سرويس بودن كه تكون هاى خفيف به شديد تبديل شد و چراغ كمربند ها كه مدتى بود خاموش شده بود روشن شد
خلبان احمدى راد شروع به صحبت كرد : مسافرين عزيز ما در ارتفاع ٢٢ هزار پايى درحال پرواز بوديم ولى متاسفانه به دليل تكون هاى زياد به ارتفاع ٢٤ هزارپايى صعود كرديم ، دماى هوا در بيرون هواپيما -١٦ درجه سلسيوس
صندلى پشتى من كه يك پسر كوچك داشت از مهماندار خواست كه پسرش بعد از بره كاكپيت و مهماندار گفت بعد از فرود چشم ، و سپس مادر يك دختر نوجوان كه همين درخواست رو كرد و مهماندار هم همينو گفت ( تو دلم گفتم اى بابا يعنى ولش كنم كاكپيتو ؟؟؟ ولى چون مى دونستم مردم حول دارن تا از هواپيما سريع پياده شوند اگر من آخرين مسافران باشم شايد آن ها از كاكپيت رفته باشن و من بتونم ببينم
اپروچ شروع شد و من ديدم ٥ ناتيكال تا PAXID مانده بود كه كاهش ارتفاع شروع شد و RART3B طرح فرود براى ILS Rwy27 بود ، خلبان از مهمانداران خواست كه سر جاشون بشينن براى فرود و همين طور از بين ابر ها پايين مى آمديم و به سطح زمين نزديك مى شديم و وارد ARC13DME شديم و همچنان مسافران بغل دست من خوابيده بودند ، سپس مهماندار شروع به گفتن اطلاعاتى ازقبيل آب و هوا و چند دقيقه ديگر فرود خواهيم آمد و ....
سپس دوباره خلبان اعلام كرد مسافرين عزيزى كه در سمت چپ هواپيما هستند مى توانند شهر زيباى رشت را مشاهده كنند و همين طور به زمين نزديك تر شديم و يك فرود بسيار نرم و عالى را تجربه كرديم ، پس از backtrack rwy 27 و خارج شدن از آن و وارد شدن به تاكسى وى C ناگهان هواپيما ايستاد و خلبان پس از مدتى اعلام كرد مسافرين عزيز متاسفانه به علت وجود چند پرنده در مسير خزش ، براى اسيب نرسيدن به آن ها توقف كرديم و سپس پرنده ها پر كشيدن و رفتن و به ادامه تاكسى كردن پرداختيم
قبل از توقف هواپيما تقريبا راهرو پر شده بود از مسافرين و خوب بود مهماندار چند بار اعلام كرد كه لطفا تا توقف كامل هواپيما از جاتون بلند نشيد !!!! و منم كلك ام گرفت و اخرين نفرات براى پياده شدن بودم و دوباره از مهماندار و حراست خواهش كردم و اين بار اجازه دادن ، درب كاكپيت كه باز شد آن پسر كوچولو و آن دختر نوجوان تو كاكپيت بودند و سرمهماندار ازشون خواست خارج شوند ( من نمى دونم چطورى جا شدن اون تو ، هر جور حساب مى كنم امكان پذير نيست حتى اگر اون پسر بچه رو تراتل نشسته باشه :))))). )
و رفتم سلام كردم با خلبان احمدى راد و ايشونم با گرمى سلام كردند و سپس هم گفتم سلام به آقاى كوروش رجايى پور و ايشون كمى متعجب شد من اسم ايشونو از كجا مى دونستم و خيلى مرد مهربانى بودند و كلى ازشون سوال كردم و اخرين نفر بودم كه خارج شدم و وقتى اومدم بيرون از كاكپيت ، acm گفت خوش گذشت ؟؟؟ منم گفتم بله و از سرمهماندار هم تشكر كردم و از هواپيما خارج شدم
گويا آن دختر كه مجبور شدن از كاكپيت بيان بيرون خيلى اعصابش خورد بود از دست من و كم مونده بود فوش بهم بده !!!!!!! و در نهايت هم كه بار هامو داشتم تحويل مى كردم مى ديديم هى داره زير لبى يه چيزايى ناسزايى پشت سرم مى گه ( دقيقا اينو گفت : مرتيكه خجالت نمى شكه منو از كابين بيرون مى كنه ) البته با سر مهماندار شايد بود و در همين حين كه در حال فوش دادن بود منم از ترمينال خارج شدم و به سمت ايستگاه تاكسى سواران رفتم تا تاكسى كنم خخخ
باتشكر
ببخشيد اگر غلط املايى وجود داره در بعضى جاها و حاشيه رفتن
انشالاه بعد از سفر برگشت خاطره آن را هم خواهم نوشت
امام على :
*هنگامی که از چیزی می‏ترسی، خود را در آن بیفکن، زیرا گاهی ترسیدن از چیزی، از خود آن سخت تر است
UserPostedImage
Touradg
  • Touradg
  • 100% (عالی)
  • مدیریت شبیه ساز: Prepar3D 5.3
9 سال پیش
پرهام جان خیلی خواندنی بود.یک چند تا عکس هم میذاشتی [bowing]
امان از دست این ACM ها 😠
PC Flight Simulation Geek Since 1998
Parham Ziaie
  • Parham Ziaie
  • 61.42% (دوستانه)
  • بال طلایی - عقاب یار شروع کننده موضوع
9 سال پیش
ارسال شده توسط : Touradg 

پرهام جان خیلی خواندنی بود.یک چند تا عکس هم میذاشتی [bowing]
امان از دست این ACM ها 😠



حتما عكس هارا اينجا قرار مى دم
ممنون بابت خواندن @};-
بقيه خاطرات هم به زودى قرار مى دم[bowing] @};-

امام على :
*هنگامی که از چیزی می‏ترسی، خود را در آن بیفکن، زیرا گاهی ترسیدن از چیزی، از خود آن سخت تر است
UserPostedImage
mehornet
  • mehornet
  • 64.9% (دوستانه)
  • بال ایرانسیم
9 سال پیش

سلام پرهام جان @};-

معلومه که خاطرهای زیادی داری از پرواز به خصوص مسافربری ، من یه پیشنهاد دارم به علت اینکه پستهای خاطرات اعضا زیاد نشه در صفحه هوم ، شاید بهتر باشه شما یه تاپیک بزنی مثلا با عنوان خاطرات پروازی من ( حالا هر جوری دوست داری شایدم با اسمت ) و هر سری خاطره جدیدت رو در همون تاپیک بنویسی ... اینجوری به صورت زنجیره ای و پیوسته در میاد و بهتره 😄