خاطره سفر با آتا ٥٢٣٠
خب دوستان همان طور كه در گزارش قبلى گفته بودم رفتم ترافيك هواپيمايى آتا و بدون معطلى كارت پروازو برام صادر كردن ، رفتيم واسه سالن ترانزيت و فرصت اندكى پيش اومد هواپيماها رو مشاهده كنيم
ماشالاه ترافيكش اون موقع خيلى زياد بود
تو ١٥ دقيقه يه فوكر قشم ، فوكر آسمان ، ايرباس٣٢٠ هما ، ام دى زاگرس نشست
و هم زمان با ما دو پرواز ديگه هم قرار بود بوردينگ شوند ، ماهان به تهران و آتا به تبريز و درنهايت هم پرواز خودمون
رفتيم واسه سوار شدن و منتظر بوديم تا براى ١٠ متر پياده روى اتوبوس بياد و بعد از ده دقيقه وايسادن تو صف اتوبوس اومد و مارو سوار كرد
دوستان اگر اطلاعاتى دارند امكانش هست توضيح بدن اتوبوس چرا بايد براى اين مسافت كوتاه كه كمتر از ١٠ متر است بياد؟؟؟
خلاصه رفتيم واسه سوار شدن و مثل دفعه قبل بايد مى رفتم رو صندلى بيزينس مى شستم تا بوردينگ تموم شه ، وقتى نشستم حراست به من شك كرد و ديدم از لابه لاى صندلى ها اومد نشست كنارم و شروع كرد دوباره به سوال پرسيدن كه خلبان كيت مى شه و .... و منم چون آدمى هستم كه با افراد بد اخلاق نيز رفيق مى شم ( البته تعريف از خود نباشه ) با حراست پرواز رفيق شدم و مى گفت تو اين بيست سالى كه من پرواز مى كنم موردى مثل تو نديدم با يه پرواز بياد با همونم برگرده ، حداقل يه حرم مى رفتى ....از مهماندار پرسيدم چرا نمى شد همون اول برم تو كابين و اون گفت چون مسافراى ديگه هم درخواست مى دن و... حتى مثال هم زد يه بار همچين كارى كرده بودن و همه خواسته بودن برن داخل كاكپيت
رفتم داخل كابين ولى وقت نبود خيلى با هم گپ بزنيم و سريع درب هارو بستيم و استارت زديم
زودى هم تاكسى كرديم و به آسمون پر كشيديم
يه نكته واقعا باند فرودگاه مشهد در مقابل مهرآباد خيلى بهتر بود و به مراتب تكوناى كمتر رو حس مى كرديم . بلند شديم و كپتن ما با ايرباس٣٢٠ مسافت زيادى رو بدون اتوپايلت طى كرد
در همين هنگام بود كه ترافيك كيش اير داشت فرود ميومد و ارتفاعش خيلى پايين بود و مشكل راديويى داشت ، يادمه كنترلر پنج بار ترافيك كيش ايرو صدا زد ولى جوابى نشنيد و نگران شد و شروع كرد به فارسى حرف زدن كه صداى منو داريد ، بار هفتم بود كه جواب داد ترافيك كيش اير و كنترلر گفت شما بايد مشكل راديويى خودتونو حل كنيد در غير اين صورت من به شما اجازه پرواز برگشتو نخواهم داد !!!
نزديكاى METKI بوديم و سرعتمون ٢٢٠ نات بود البته IAS و من برام تعجب بود چرا تو ارتفاع تقريبا ٣٠ هزار پايى سرعتمون انقدر كم بود البته داشتيم climb مى كرديم ( دوستانى كه اطلاعات دارند راهنمايى كنن منو لطفا) ، درنهايت كروز شديم و در ارتفاع ٣٤ هزار پايى بوديم كه تكون ها شروع شد و درخواست داديم ٣٦ هزار پا ولى بازم تكونا قطع نشد و درخواست داديم ٣٨ هزار پا ، كنترلر با يه لحن خاص و تعجب آميزى گفت Confirm FL380 ؟؟؟؟ ما هم تاييد كرديم و رفتيم ٣٨ هزار پا
راستى يه نكته بى جا ، رجيستر ما EP-TAC بود
وقت سرو غذا ها رسيد و براى ما دو تيكه مرغ سوخارى و سه تيكه شنيتسل مرغ آوردن با كلى مخلفات كه خيلى چسبيد مخصوصا تو ارتفاع ٣٨٠٠٠ پايى
نزديكاى دهنمك شديم و دماوند هم معلوم بود و باز پايينش مه بود و خيلى صحنه زيبايى بود
اگر امكانش هست راهنمايى كنيد اينجا چه طورى مى شه عكس آپلود كرد تا عكسارو بگذارم
شروع به ديسنت كرديم و قرار شد بريم ورامين ، ترافيك منطقه خيلى بالا بود حتى ترافيكاى كهريزك هم مى رفتن ورامين ، داشتم همزمان ATIS گوش مى كردم كه مى گفت
Expect ILS1 & 3 RWY 29L
ترافيك هما هم داشت ديسنت مى كرد و درخواست داد براى كهريزك ولى مخالفت شد و رفت ورامين و طرح سه اى ال اس رو زد ما و هم قرار شد بريم يه اربيت بزنيم رو ورامين بعد بريم ٢٥ دى ام اى ، يه طرح عجيبى بود خلاصه ، نه طرح سوم بود و نه اول ، هر دو تاش با هم بود تقريبا ،
از ترافيك ايران اير ٢٨٧ خواسته شد سرعتشو گزارش كنه كه خلبانش گفت 000KT و كنترلر هم خندش گرفت و ما هم تو كابين خندمون گرفته بود
بعد از زدن اربيت رفتيم زير ١٠ هزار پا و به عبارتى يعنى سكوت درون كابين چون خيلى لحظه هاى حساسى بود ، به مهماندارا گفته شد بشينن واسه لندينگ و لندينگ لايت ها روشن شد و در نهايت باندو ديديم ، نقطه ى ديد CAVOK بود
فرودگاه قلعه مرغى رو ديديم مثل يك ضربدر و برج ميلاد و ميدان فتح
وقتى بالاى ميدان فتح بوديم بر خلاف اون چيزى كه فكر مى كردم ارتفاعمون زياد بود يعنى ٣٠٠ پا بود ولى تو ميدون كه هستى به نظر نمى ياد ٣٠٠ پا هواپيما ازت بالا تر هست و پاپى ها هم دو تا قرمز و دوتا سفيد بود
و درنهايت يك تاچ خيلى نرم داشتيم ، خدايى سخته با ايرباس٣٢٠ لندينگ نرمى داشته باشى و رفتيم از ٢٩ چپ بيرون و بعد از عبور از ٢٩ راست و A5 ماشين فالو مى با سرعت پيچيد جلومون و يه دستى هم كشيد
وقتى پارك كرديم من دلم نمى يومد برم از هواپيما بيرون ، اومدم پا شم ديدم در زدن و يه بچه اومد داخل كابين و گيج شده بود اي همه دكمه چيه ، منم فرصتو غنيمت شمردم و چند دقيقه باز تو كابين موندم
وقتى اومدم بيرون چند نفر داشتن با مهماندار دعوا مى كردن ، دليلشو نشد بدونم ولى تا اونجايى كه من متوجه شدم داستان سر انتقال مريض بود از هواپيما به بيرون هواپيما
اومدم پايين از پله ها كه حراست كارتى كه رو گردنم بود رو ازم گرفت و خداحافظى كرديم
انشالاه به زودى خاطرات سفر به دوبى با ايرباس ٣٤٠ آسمان رو براتون مى گذارم
باتشكر
ضيايى@};- [blackhee] [bowing]
امام على :
*هنگامی که از چیزی میترسی، خود را در آن بیفکن، زیرا گاهی ترسیدن از چیزی، از خود آن سخت تر است